روزمرگی های پسرک 45 ماهه
این روزهای کودکیت چنان شتابان در حرکتند که وقتی به دو سه سال گذشته فکر میکنم میبینم مثل برق و باد همشون گذشت... پسرک کوچکی که همه وابستگی و دلبستگیش ما بودیم حالا واسه خودش مرد کوچکی شده که برای همه چیز اظهار نظر میکنه... توضیح میده.. بحث میکنه .. انتخاب میکنه... روزهای استقلالت هم به اندازه همون روزهای وابستگی لذت بخش و قشنگه پسرک 45 ماهه صبح ها ساعت 7 یا کمی زودتر گاهی به سختی و گاهی از سر شوق از خواب بیدار میشه و آماده میشه و با آقای پدر راهی مهد کودک میشه... عاشق مهد و خاله هاش و دوستانشه.... گاهی چنان از اتفاقات مهد با ذوق حرف میزنه که ادم دلش میره.. گاهی هم کم حوصله و چیزی بیان نمیکنه... پسرک 45 ماهه بعد از ظهر ها حدود...
شیر دریایی
سه شنبه 28 بهمن ماه از طرف مهد قرار بود به پارک دلفین های برج میلاد برید... اما چون ما قبلا خودمون رفته بودیم گفتم بیخیال و نمیریم اما شما اصرار داشتی که با دوستات در این اردو همراه باشی.. از طرفی هم باید مامانها باهاتون می اومدند.. بنابراین صبح روز سه شنبه ساعت 8 دم مهد کودک آماده بودیم و با اتوبوس به سمت پارک دلفینها حرکت کردیم... البته فقط اسمش پارک دلفین ها هست اما هیچ دلفینی وجود نداره و فقط چند تا شیردریایی به نمایش گذاشته میشه... خلاصه رفتیم وقتی وارد سالن شدیم سالن مملو از جمعیت بود و همه از مدارس و مهد کودک ها امده بودند به ناچار و البته بهتر شد که در صندلی جلو نشستیم و اولش قبل از شروع برنامه موزیک شاد با صدای بلند گذاشته بودند که...
ادامه درمان گوش درد
در چندین پست قبل نوشتم که طبق تست شنوایی که انجام دادیم گوش پسرک هنوز کمی التهاب داشت که ما در پی جستجو دکتر بودیم و هی امروز و فردا میکردیم که دوباره پسرک در تاریخ شانزدهم دی ماه از گوش درد به خود میپیچید و ناله میکرد... در پی این اتفاق با چندین نفر از مامانهای اردیبهشت 90 مشورت کردم و اونها دکتر بهرام ملکوتی که فوق تخصص ENT اطفال رو داشت و بهم معرفی کردند .. فردا صبحش یعنی چهارشنبه مورخ 17 دی ماه علی رو مهد نبردم و با بچه ها راهی مطب دکتر شدیم و بعد از کلی انتظار و شیطنت بچه ها و بدو بدو کردن تو مطب نوبتمون شد.. دکتر بعد از معاینه گفت که لوزه سوم پسرک بزرگ و عفونی شده و این عفونت به گوشش زده و عفونت و چرک پشت پرده گوش جمع شده ...